باران

این شعر را یکی از دوستان فرستاده ، امیدوارم خوشتون بیاد.

چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را، خاطره را زیر باران باید برد
با همه مردم شهر زیر باران باید رفت
دوست را زیر باران باید دید
عشق را زیر باران باید جست
زیر باران باید بازی کرد
زیر باران باید چیز نوشت
حرف زد
نیلوفر کاشت
زندگی تر شدن پای در پای
زندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنون است
نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:41

رخت ها را بکنیم٫ آب در یک یک قدمی است.
اینم بقیش بود٫ به منم سر بزن.

مازیار پنج‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:42 http://maziar6672.blogsky.com

قبلی از من بود

م.ح.غ پنج‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:59 http://iekta.blogsky.com

نه!
قبلی از من بود...

...
شوخی کردم این از من بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد